Translate

۱۴۰۴ شهریور ۲۵, سه‌شنبه

سه‌گانهٔ رذالت

 

سه‌کس را شنیدم اگر ناسزا

به ایشان بگویی نباشد خطا


یکی شیخِ حیلت‌گرِ حقه‌باز

که بر مالِ وقف است دستش دراز


شده شهرهٔ خلق، مکاری‌اش

از آن شهره‌تر هم زمین‌خواری‌اش


به هرگوشه‌ای نقشی از گند اوست

به هر تپه‌ای ردِ فرزند اوست


دوم آنکه آدم‌فروشی کند

خصوصاً اگر کم‌فروشی کند


دمادم به خون می‌زند نان خویش

همه بوی خون می‌دهد زندگیش


سوم آنکه در مأمنش داده لم

ولی می‌کند اُلدرم‌بُلدرم


از آن دور، آتش‌فروزی کند

زند لاف و هی گنده‌...وزی کند


ز آمیب کمتر بود فهمِ او

ولی سر به گردون زند وهم او


از آن چیز باید بترسی به جِد

که این هرسه را می‌کند متحد


وطن را به باد فنا می‌دهند

همه مملکت را به ...ا می‌دهند


به ایشان بده فحش و بسیار ده

اگر می‌دهی نیز کش‌دار ده


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر