Translate

۱۴۰۴ مهر ۲۳, چهارشنبه

بی‌ادبی در برابر فردوسی؛ جهلی در برابر بزرگی

 

مرا در اوّل بازار دیدی

زمانی که چغندر می خریدی


نپرسیدم چه چیزی خورده ای که

به بی شرمی بیش از حد رسیدی


شبیه برّه و بزغاله هامان

کنار جانورها می چریدی


دلت چون پیچ می زد در خیابان

به سمت دستشویی ها دویدی


شنیدم چون لواشک خورده بودی

به شلوارت میان جاده ...دی


رسیدی تا به منزل با خری لنگ

نشستی جامه ات از تن دریدی


به گوشت خورد تا اشعار حافظ

مثال کانگورو از جا جهیدی


چه کردی با بزرگان ای عجوزه

مگر حرف رکیک از کس شنیدی


که رفتی روی اعصاب نظامی

گلی از باغ سعدی هم نچیدی


اگر عطار بود آنجا نمی گفت 

چرا این بی ادب را آفریدی ؟


نکن دعوا و شوخی با ادیبان 

الا ای آنکه چون برگ شویدی


تو که بیگانه ای با شاهنامه 

غلط کردی به فردوسی پریدی


بگو چون طاهر عریان خدایا 

" ز ما بگذر شتر دیدی ندیدی"


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر