کدام آبان؟
کدام آبان؟ همان آبان خونین
که خونها کم بهاتر شد ز بنزین
*
همان آبان که آقا داد فرمان
به قلع و قمع طفلان، نوجوانان
همان آبان که آن سردار سرتیپ
به مردم تیر زد از داخل جیپ
همان آبان که خون از آسمان ریخت
به آسفالت خیابانها درآمیخت
همان آبان که پویا بختیاری
تنش پر لاله شد از خون جاری
همان آبان که آنها با دلیری!
جوان و بچه را بردند اسیری
کدام آبان؟ همان آبان خونبار
که هم کشتند و هم بردند بسیار
همان آبان که ماهی آشنا بود
درخشان توی تقویم شما بود
همان آبان که هر مامور و مسئول
به کار دزدی خود بود مشغول
همان آبان که گم شد نزد یارو
سه تا صندُق دلار و پوند و یورو
همان آبان که شش تا کامیون ارز
روانه شد به جائی خارج از مرز
همان ماهی که آن قالتاق قاضی
بدادی حکم تسخیر اراضی
همان ماهی که خیلی سهل و آسان
به غارت رفت املاک لواسان
همان ماهی که آقای معاون
سند زد پنج چارم! از معادن
همان ماهی که نایب با نکوئی
به پایان برد امر پولشویی
کدام آبان؟ همان ماهی که سردار
دلار خویش را دادی به بازار
همان ماهی که حکم پارلمانی
به تصویب آمد از روی تبانی
همان آبان که اینترنت نشد باز
مبادا فاش عالم گردد این راز
***
کدام آبان؟ همان ماه جنایت
که آن مادر از آن دارد شکایت
همان آبان که صدها طفل معصوم
نشد زندانشان مکشوف و معلوم
همان آبان که کفشی بچگانه
بماند از گم شده طفلی نشانه
بپرس از البسه-شخصی به تنها
چه آمد بر سر تنها، بدنها
بپرس آن شب هیولاها چه کردند
بگو با بچههای ما چه کردند
ببینمای جناب چفیه بر دوش
به این زودی شدت آبان فراموش؟
به یادت نیست آن ایام خونریز
شب غمگین وحشتزای پائیز؟
همان شب که بسیجی و سپاهی
به تیر آماده در قعر سیاهی
شب جنگ گلوله با سر و دست
«بزن بر فرقشان تا فرصتی هست!»
«بزن بعداً بگو الله اکبر!»
«بزن که اینچنین فرموده رهبر!»
کدام آبان؟ همان آبان معروف
که کمتر اعتراضی بود موقوف
ندیدی طبق دستور اکیدت؟
چهها کردند عمّال پلیدت؟
نمیدیدی افق لبریز خون است؟
سپیده سرخ رنگ و لاله گون است؟
ندیدی زخمهای آسمان را؟
ندیدی گریه رنگین کمان را؟
ندیدی خون به روی ماه و خورشید
چگونه با تلألو میدرخشید؟
ندیدی آن پدرهای پریشان
که میلرزد فلک از خشم ایشان؟
تو آن چشمان گریان را ندیدی؟
تو آن دلهای بریان را ندیدی؟
ندیدی مادری اندوهناک است؟
به روی دست او طفلی هلاک است؟
نمیدیدی پدر چون کوه غم بود؟
نمیدیدی که پشت کوه خم بود؟
ندیدی آنهمه چشمان غمناک
مثال چشمه خون میریخت بر خاک؟
ندیدی آن جوانها را سیه پوش
همه بُغ کرده و غمگین و خاموش؟
ندیدی مام میهن زار میزد
برایش نیکتا گیتار میزد؟
تو یادت رفته و ما یادمان هست
الو! بعله معظّم، شب دراز است!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر