پسر نوح با بدان بنشست
خاندان نبوّتش گم شد
این مَثَل شد قدیمی و مَثَلی
تازه وِردِ زبان مردم شد:
پسرِ نازِ خسرو آواز
ناخَلَف جذب حوزهی قُم شد!
الغرض هر که میپَرد با شیخ
کِی تواند بگوید او با ماست!؟
آنچنانی که این همایونخان!
اینچنین از اُبُهَّت خود کاست
رانده شد از بهشتِ عزّت خلق
هرکه از شیخ شهر گندم خواست!
پینوشت
شاید یهعدّه بگند:
«دوست را کَس به یک بَدی نفروخت
بهر یک کَک گلیم نتوان سوخت»!
ولی نه، اشتباه اونم چنین اشتباه فاحشی (طرفِ حکومت وایسادن و یا لااقل فریبش رو خوردن و سیاهیلشکرش شدن) اونم سال چهارصد و چهار غیر قابل چشمپوشیه؛ حالا بسته به سن آدما یکی پنجاه و هفت اشتباه کرده یکی تیر هفتاد و هشت و یکی خرداد هشتاد و هشت و یکی دی نود و شش و یکی آبان نود و هشت و ... یکی پاییز چهارصد و یک ، اما اشتباه سال چهارصد و چهار از هیچکسی قابل قبول نیست خاصّه این که پسر چنان پدری باشی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر